روایت شما چیست؟
روایت درمانی از این سوال و گرایش های قصه گویی به سود بهره می برد.
با این هدف که فرصت هایی برای رشد و توسعه آشکار شوند، معنی درک شود و خودمان را بهتر بشناسیم از داستان ها استفاده می کنیم.
برای اینکه دیگران را مطلع کنیم، میان تجربه های مشترک مان ارتباط برقرار کنیم، وقتی که احساس می کنیم کار اشتباهی انجام دادیم به آن اعتراف کنیم و حتی اینکه افکار و احساسات مان را دسته بندی کنیم به خودمان کمک کنیم معنا را درک کنیم و هدف را پیدا کنیم و در این دنیای گیج کننده و گاهی اوقات تنها،هویت خودمان را تثبیت کنیم.
بنابراین مهم است که تشخیص بدهیم هنگامی که در مورد زندگی مان صحبت می کنیم چه داستان هایی را برای خودمان و دیگران تعریف کنیم.
اگر شما پیش از این در مورد روایت درمانی هرگز چیزی نشنیده بودید باید بگویم که شما تنها نیستید.
مفاهیم کلیدی و روش
تمایز ایجاد کردن میان “یک شخص و مشکلاتش” و “یک شخص دردسر ساز” در روایات درمانی بسیار مهم و ضروری است.
وایت و اپستون این نظریه را مطرح کردندکه تایید کردن یک هویت شخصی مضر و ناسازگار می تواند تاثیرات منفی عمیقی روی کیفیت زندگی و عملکرد اشخاص بگذارد.
“مشکل، مشکل است، شخص مشکل نیست”-مایکل وایت و دیوید اپستون
در نهایت چندین مضمون و اصل در روایت درمانی وجود دارد :
1.واقعیت به شکل اجتماعی ساخته شده است و به این معناست که روابط متقابل و گفتگو های ما با دیگران روی روشی تاثیر می گذارد که از طریق آن ما واقعیت را تجربه می کنیم.
واقعیت تحت تاثیر زمان قرار می گیرد و از طریق آن ارتباط برقرار می کند و این نشان میدهد مردمی که به زبان های مختلف حرف می زنند ممکن است از یک تجربه ی مشابه، برداشت های کاملا متفاوتی داشته باشند.
داشتن روایتی که قابلیت درک کردن را داشته باشد می تواند به ما کمک کند واقعیت مان را تشخیص دهیم و آن را حفظ کنیم به عبارت دیگر روایت ها و داستان ها به ما کمک می کنند از تجربه های خود سر در بیاوریم.
3.هیچ “واقعیت عینی ” یا حقیقت مطلقی وجود ندارد آنچه که برای ما حقیقی است ممکن است برای شخص دیگری یا حتی برای خودمان در شرایط زمانی دیگر حقیقی نباشد (استندیش، 2013).
این اصول وابسته اند به مدارس پست مدرنیست در زمینه ی تفکر که واقعیت را یک مفهوم در حال تغییر و کاملا شخصی می دانند.